پیامبر (ص) پرسید : چه کسی را بیشتر از همه دوست داری ؟
شیطان گفت : کسی که با اخلاق و زبانش آرامش یک جامعه و خانواده را برهم میریزد!
حضرت فرمود : شکار تو چیست ؟
شیطان گفت : مردان چشم چران
پیامبر (ص) در ادامه از شیطان پرسید : دام تو چیست ؟
ابلیس گفت : موی بیرون ریخته زنان ! و ادامه داد
هر تار موی زن بیحجاب و بدحجاب دامی است برای یک مرد و
به تعداد تارهای موی زنان من دام دارم!
حضرت فرمود :مردم را از چه کاری باز میداری ؟
شیطان گفت : از کارهای خیر ! اما افرادی که با عالمان و صالحان در ارتباط بوده و از عبادت هم کم نمیگذارند زورم به آنها نمیرسد
الحمدلله رب العالمین، و الصلاة علی سید الأنبیاء و
المرسلین، و علی آله سادة الأوصیاء الطاهرین و علی جمیع
العترة المعصومین، واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.
جماعتی
از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و
بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل
اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّ الکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است ( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. سوره ذاریات/56 ) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه ».
ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبی و وصی، باشیم؛ و گرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛
« ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است از نصایح قولیه ؛
« کونوا دعاة إلی الله بغیر أاسنتکم »فلسفه عبادات احکام و برنامه های عبادی اسلام ، همه حکمت
وفلسفه دارد. اولا بدلیل صدها آیه وحدیث، که مردم را به
تعقل و و تفکر فرا می خواند و هیچ مکتبی به اندازه اسلام، به اندیشیدن دعوت نکرده
است. ثانیا یکی از انتفادهای شدید قرآن بر مشرکان و
بت پرستان، تقلید کورکورانه و بی دلیل از نیاکان است. ثالثا خودقرآن ، بارها درکنار بیان احکام و
دستورها، بدلیل آن هم اشاره کرده است . امامان معصوم نیز در روایات، به بیان این
حکمتها پرداخته و دانشمندان اسلامی ، گاهی به تالیف کتابهایی پیرامون این موضوع
اقدام کرده اند. بعلاوه با پیشرفت دانش بشری، روز بروز پرده از
اسرار احکام الهی و دستورهای دینی برداشته می شود و هرچه از عمر اسلام می گذرد
برعظمت و جلوه آن افزوده می شود. با توجه به نکات فوق، یادآور می شود
که: ۱- لازم نیست دلیل همه احکام را همه مردم
در همه زمانها بدانند. ۲- درفلسفه احکام ، تنها نباید نظر به فواید
و آثار مادی آنها داشت و تنها به بعد اقتصادی و بهداشتی و… توجه کرد و از آثار روحی
، معنوی و آخرتی آن غافل بود. ۳- کسیکه خدا را حکیم و دستورهایش را بر اساس
حکمت می داند ، نباید بخاطر اینکه امروز دلیل حکمی را نمی داند از انجام آن تخلف
کند . ۴- درهرجا از قرآن و حدیث ، دلیل محکمی بر
فلسفه حکمی نداریم ، بهتر است ساکت باشیم و با یک سری توجیهات و حدسیات، دلیل تراشی
نکنیم. ۵- اگر از بعضی از اسرار جهان هستی آگاه
شدیم ، مغرور نشویم و توقع نداشته باشیم که دلیل همه چیز را بدانیم. ۶- از مدارعادی خارج نشویم و به دامن وسوسه
ها نیافتیم ، در مسائل دینی هم که به قانون خدا گردن می نهند، باید بپذیرند و و عمل
کنند. چرا که خداوند ، هم مهربان تر است و هم دانا و حکیم تر، هم آینده را می داند
و هم آثار ظاهر و باطنی. ۷- اگر گوشه ای از اسرار حکم خدا را شناختیم
، نباید گمان کنیم که بر همه اسرار واقف گشتیم. آنکه فلسفه حکمی را را بفهمد ، نمی
تواند خیال کند آنچه فهمیده ، تمام است و دیگز چیزی جز آن نیست. مگر با عقل و فکر
محدود انسانی ، می توان به عمق احکامی که از علم بی انتهای خدا سرچشمه گرفته ، پی
برد؟ ۸- همان عقلی که ما را به فهمیدن فلسفه احکام
دعوت می کند، همان می گوید: اگر جایی ندانستی ، از آگاهان بپرس ، این همان تعبد در
برابراولیای دین است. اما قرآن: درباره نماز می گوید: نماز، انسان را از فحشا
و منکرباز می دارد. در جای دیگر می گوید:نماز را برای یاد و توجه
به من بپا دارید. درجای دیگر می گوید: با یادخدا دلها آرام می
گیرد. درباره روزه می گوید: روزه بر شما واجب شد ،
تا آنکه اهل تقوا شوید. چون بیشتر گناهان از فوران غریزه غضب و شهوت
است. درباره حج می گوید: به زیارت حج بروند، تا
منافعی فراوان بدست آورند . درباره زکات می فرماید: از مردم و اموالشان
زکات بگیر ، تا آنان را (از روح بخل و دنیا پرستی) پاک کنی. درباره قمار و شراب می گوید: شیطان توسط آنها
میان شما دشمنی و کینه برقرار می کند و شما را از یاد خدا دور می سازد. و قصاص را مایه حیات اجتماع می داند چرا که در
جامعه، اگر جنایتکار به کیفر نرسد آن جامعه مرده و جنایت پرور می شود و ایمنی از
بین می رود. اینها نمونه ای از آیات الهی قرآن بود که به
آثار و حکمتهای الهی احکام الهی اشاره داشته است. اما حدیث: ازمیان انبوه احادیث این موضوع، تنها یه چند
جمله از یکی از سخنان امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه اشاره می کنیم: خداوند، ایمان را برای پاکسازی از شرک ، واجب
ساخت و نماز را برای پاک ساختن از تکبر و زکات را بعنوان سبب سازی برای رزق و روزی
و … اما فطرت: فطرت انسان نیر به فلسفه برخی از احکام واقف و
معترف است.هر انسان در هر شرایطی و زمانی ، بدی و حرام بودن دروغ ، خیانت، تهمت ،
آدم کشی، دزدی ، ستم، کم فروشی و … را قبول دارد. و خوبی، عدالت ، پاکی ، خدمت به
دیگران و … را خوب و بجا می داند. اینها از فطریات انسانها و فطرت ، برخی از از بدی
ها و خوبی ها را درک می کند و این ، الهام الهی است که فرموده: (فالهمها فجورها و
تقواها). اما علم:
نباید غافل بود که پیشرفت علوم در رشته های
مختلف، خدماتی به تبیین فلسفه احکام کرده و پرده های بسیاری را کنار زده است.
مثلا وجود کرم کدو و تریشین در گوشت خوک یا
زیانهای مواد الکلی برای کبد و بدن انسان بر کسی پوشیده نیست . این گوشه ای از
فلسفه تحریم گوشت خوک یا شراب را نشان می دهد. اسلام ادرار در حال ایستادن را نهی
کرده وعلم نشان داده که ایستادن بول کردن باعث می شود تمام بول به راحتی خارج نشود.
یا آنچه درباره غسل است ، برای زدودن آثارفعالیت اعصاب سمپاتیک و فشارخون در حال
جنابت می باشد و نیز توجه به خدا برای زدودن حال غفلت از خدواند است. اگر اسلام از
خلال کردن با چوب درخت انار نهی کرده است ، برای آن است که لثه ها در مقابل آن
حساسیت خاصی دارد . به همین صورت ، دستورهای اسلام درمورد واجبات و محرمات و حتی
مستحبات و مکروهات ، در زمینه های رفتاری و خوراکی ، پوشاکی ، وسائل ومسائل زندگی
، همه و همه حکمتهای بلند و دقیقی دارد که درباره آنها کتابهای زیادی هم توسط
دانشمندان بزرگ نوشته شده است. تسلیم بزرگترین فلسفه: بدون شک ، دستورهای خدا و احکام شرح دارای
فلسفه و دلیل است ولی لازم نیست در تمام احکام و فرمانهای الهی ، در پی یافتن دلیل
اقتصادی ، بهداشتی و علمی آن باشیم. مسلمان باید در برابر پیام وحی ، تسلیم باشد و
این روحیه تسلیم و پذیرش ، کمال آدمی است و برخی از دستورات برای آزمودن روح تسلیم
و بندگی است. فرمان خداون به ابراهیم، برای قربانی کردن
فرزندش اسماعیل نمونه ای از آن می باشد. در دستورهای عبادی و احکام الهی هم ، گاهی
هدف، تسلیم و پذیرش دستور و تمرین برای جلب رضایت معبود و اطاعت محض ازآفردیگار می
باشد. هدف عبادت ، پرورش روح انسان است ، آنگونه که حرکات ورزشی برای تربیت جسم می
باشد. امام سجاد(ع) و امام علی (ع) می گویند: خدایا
افتخارم همین بس که بنده توهستم. در مناجات شعبانیه می خوانیم: خدایا اگر مرا
در دوزخ ، به دوزخیان اعلام خواهم کرد که من تو را دوست دارم! … ((علی علیه السلام اعلام می دارد که خدایا ،
عبادت من نه ازروی طمع به بهشت یا ترس ازدوزخ است ، بلکه تو را شایسته عبادت یافته
ام و می پرستم.)) اولیا خدا از عبادات او لذت می برند و گناهکاران از شیرینی عبادت
عبادت و یاد خدا محروم اند. گاهی کسی علاقه به خدمتگزاری به شخصی را دارد.
بدون آنکه چشمداشت مالی و هدف اقتصادی داشته باشد. خود خدمت به آن شخصیت والا برایش
هدف و ارزشمند است و نه حتی کسب دانش یا کسب وجهه و رسیدن به موقعیت
اجتماعی. بهانه یا تحقیق با توجه به آنچه گذشت، معلوم می شود که کسانی
هستند که روحیه تعبد و تسلیم ندارند و در پی بهانه اند تا شانه از بار تکلیف و
دینداری خالی کنند . از این رو مساله تحقیق را عنوان می کنند و برای هر دستور دینی
دنبال فلسفه و دلیل می گردندو خیلی هم خود را روشنفکر جا می زنند. قرآن کریم نسبت
به برخی از اینگونه افراد درباره اعتقاد به قیامت می فرماید: (گروهی می خواهند راه گناه را در پیش بگیرند،
می پرسند : روز قیامت کی است؟) آنان مثل کودکان بهانه گیری هستند که هر لحظه
بهانه می گیرند و آن که انجام شد، بهانه ای دیگر می گیرند. قرآن درباره چنین کسان
می گوید: (اگر نشانه ای از قدرت خدا و معجزات انبیا
مشاهده کنند، اعراض کرده ، می گویند: این همان سحر و جادوی معمولی و همیشگی
است.) منابع: فلسفه اسرار حکم ، نوسنده
محمدوحیدی پرتوی ازاسرار نماز، محسن قرائتی
اهمیت نماز در بیان حجه الاسلام قرائتی
اهمیت
نماز از آدم تا خاتم از زمین تا آسمان، زمین زلزله میشود، نماز واجب میشود، آسمان
باران ندارد، نماز باران میخوانند، نوزاد در زایشگاه به دنیا میآید، در گوش او
اذان و اقامه میگویند و در قبر قرار میگیرد، نماز می خوانند، چه واجبی داریم که
از آدم تا خاتم است، چه واجبی داریم که از زایشگاه تا قبرستان باشد.
این مطالب
است که حساب نماز را از همه چیز جدا میکند.
۸۸ بار فقط لفظ صلاة آمده، غیر از
لفظ عبادات، سجده، قنوت، تسبیح، ذکر، چه واجبی را اینقدر خداوند به آن بها داده
است.
چه واجبی است که از همه کمالات این کمال را میگوید؛ در زیارت وارث اول
میگوییم: «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ وَآتَیْتَ الزَّکَاةَ
وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَر»[1] بعد از این مطلب خطاب به
امام حسین(ع) میگوییم جاهدت فى اللّه.
این چه واجبی است که میارزد هر کلمهاش
یک گلوله بخورد، چون نماز ظهر عاشورا امام حسین(ع) دو رکعت نماز سی و پنج کلمه است،
سی و پنج تیر رها کردند.
تمام مردمی که حج میروند یا برای حج میروند یا برای
عمره ولی بنیانگذار مکه وقتی که به مکه رفت، گفت: خدایا آمدهام مکه نه برای حج
است نه برای عمره، گفت: «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ
ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاةَ» [2]، نماز
چه قدر اهمیت دارد که پیامبرخدا زن و فرزندش را در وادی بیآب علف رها میکند تا
نماز اقامه شود.
نکتههایی درباره جایگاه نماز
- هیچ عبادتی ۳۵۰ رقمی نداریم،
حج دو الی سه رقم است، روزه هم این گونه است، ولی ۳۵۰ نماز مستحبی داریم.
-
بررسی مهندسی نماز (چرا نماز آیات پنج تا رکوع دارد)، ما روی مهندسی نماز کار
نکردهایم.
- ریتم نماز کار نشده (بحث قرائت و آهنگ
نماز)
- در مورد کلمات نماز کار نشده، مثلاً چرا
ایاک نعبد بر ایاک نستعین مقدم شده است.
-چهار نوع نماز در قرآن
داریم:
۱- نماز شکر؛ خداوند در سوره بقره میفرماید:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَالَّذینَ مِنْ
قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[3]، اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید آن کس
که شما و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید تا پرهیزکار
شوید.
خداوند در آخر قرآن در سوره قریش میفرماید:
«فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ»، چرا عبادت خداوند کنم، «الَّذِی
أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» [4]، پس (به شکرانه این نعمت
بزرگ) باید پروردگار این خانه را عبادت کنند، همان کس که آنها را از گرسنگى نجات
داد و از ترس و نا امنى ایمن ساخت.
۲- نماز رشد؛ این نماز کلاسش از نماز شکر
بالاتر است: قرآن کریم میفرماید: «وَأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى
عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»[5]، و نماز را برپا دار که نماز (انسان را) از
زشتیها و گناه باز مىدارد، این نوع نماز کارخانه انسان را
میسازد.
۳- نماز دیگر، نماز انس است؛ خداوند به حضرت
موسی(ع): «وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی»[6]، و نماز را براى یاد من بپادار، چون
نماز یاد من خداست، پس با یاد خدا انس میگیرد، ذکر و یاد خدا چه فایدهای دارد،
«أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[7]، آگاه باشید، تنها با یاد خدا
دلها آرامش مىیابد.
و فایده اطمینان و آرامش چیست؟ قرآن کریم میفرماید: «یا
أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً
مَرْضِیَّةً»[8]، تو اى روح آرامیافته، به سوى پروردگارت بازگرد، در حالىکه هم تو
از او خشنودى و هم او از تو خشنود است.
۴- نماز تقرب که در سوره علق آیه که سجده واجب
دارد، ذکر شده: «…وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِبْ»[9]، خداوند به پیامبر می فرماید اگر
میخواهی به من نزدیک شوی، راهش سجده کردن است .
چه کنیم بچهها را به نماز دعوت
کنیم؟
خیلیها نسبت به نماز سنگین هستند، چه کنیم که
این سنگین نماز را از این افراد بگیریم، قرآن کریم میفرماید: «وَاسْتَعینُوا
بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ وَإِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ»[10]؛ از
صبر و نماز یارى جویید (و با استقامت و مهار هوسهاى درونى و توجه به پروردگار،
نیرو بگیرید) و این کار، جز براى خاشعان، گران است.
چرا نماز برای بعض افراد
سنگین است، چون خشوع ندارند.
چه کنیم که این
افراد خشوع داشته باشند و دوای خشوع چیست؟
مقدمه: نماز سنگین است مگر
برای خاشعین اگر نسل جوان را بخواهیم به نماز دعوت کنیم باید خشوع را اضافه
کنیم.
برای خشوع مثالی ذکر میکنم که ملموس شود، یک جوانی با پدر پیرش در پارک
نشسته بود، چند قدم آن طرفتر پرندهای روی زمین نشسته بود، پیرمرد رو کرد به
فرزندش که این پرنده چیست؟ جوان گفت: گنجشک است چند دقیقه دیگر مجدد پدر پیر از
فرزندش پرسید، این پرنده چیست؟ کمی ناراحت شد و گفت: گنجشک بعد از گذشت لحظهای
مجدداً پیرمرد از جوانش پرسید: این پرنده چیست، جوان ناراحت شد و با عصبانیت فریاد
زد: گنجشک است، پیرمرد ناراحت شد و رفت دفترچه یاداشتی را آورد و ورق زد و به جوانش
گفت: یک بار کوچک بودی، بیست الی سی بار همین سؤال را از من پرسیدی و من هر وقت با
قربانت و عزیزم جواب تو را دادم، اما من الان سه بار پرسیدم، تو بر سر من فریاد
زدی، جوان خجالت کشید و پدر را در آغوش گرفت و معذرت خواهی کرد.
این خشوع و
تواضع است، ما باید مردم خصوصاً نسل جوان را نسبت به نماز متواضع کنیم
.
راه خاشع شدن و
متواضع کردن مردم خصوصاً نسل جوان نسبت به دستورات خداوند چیست؟
۱-
شمردن نعمتهای خداوند: «أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ وَلِساناً
وَشَفَتَیْنِ»[11]، «أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً وَالْجِبالَ
أَوْتاداً»[12]، نعمت خداوند را باید آنقدر برای اشخاص تارک الصلاة و کاهل الصلاة
بشماریم تا خجالت بکشند و متواضع شوند.
و یکی از راههای نعمت شماری نعمتها
برعکس کردن نعمتها است، «تعرف الاشیاء باضدادها»، مثلاً اگر خداوند آب را تلخ قرار
میداد، چه میکردید، «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ»[13]،
هر گاه بخواهیم، این آب گوارا را تلخ و شور قرار مىدهیم، پس چرا شکر
نمىکنید.
اگر در همین اعضای بدن تفکر کنید؛ اهمیت همین انگشتان دست اگر شصت
نباشد، بسیاری از کارها تعطیل میشود:
۱- نمیتواند دکمه یقه را ببندد.
۲-
نمیتواند آمپول بزند.
۳- نمیتواند بیل در دست بگیرد.
۴- نمیتواند پیچ کشتی
در دست بگیرد.
۵- نمیتواند سوزن نخ کند و کارهای دیگری انجام دهد.
و با تفکر
و اندیشه در خلقت خود میتواند پی به نعمتهای خداوند ببرد و در برابر دستورات او
متواضع شود.
۲- بیان اسرار و برکات نماز٫
۳- بندگان صالح خداوند را به رخ
دیگران بکشیم و معرفی کنیم.
۴- تهدیدات قرآن در مورد کسانی که نماز را سبک
شمردهاند یا نماز را ترک کردهاند را بیان کنیم؛ «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ
الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»[14]، پس واى بر نمازگزارانى که در نماز خود
سهلانگارى مىکنند.
«ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ
الْمُصَلِّینَ»[15]، چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟! مىگویند: ما از نمازگزاران
نبودیم.
پینوشتها:
۱- زیارت وارث
۲-
ابراهیم/۳۷
۳- سوره بقره آیه/۲۱
۴- سوره قریش۳و۴
۵- عنکبوت/۴۵
۶-
طه/۱۴
۷- رعد/ ۲۸
۸- الفجر/۲۷و ۲۸
۹- علق/۱۹
۱۰- بقره/۴۵
۱۱-
البلد/۸و۹
۱۲- النبأ/۶و۷
۱۳- الواقعه/۷۰
۱۴- ماعون /۴و۵
۱۵- المدثر
/۴۲و۴۳
نمازهای پنج گانه به نهر جاری گوارایی می مانند که بر در خانه هایتان روان است وهر روز پنج بار خود را در زلال آن شست و شو می دهید، و دیگر هیچ پلیدی باقی نمی ماند.
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله):
۱٫ الصَّلاة مِعرَاجُ المُؤمِن
نماز، معراج مؤمن است.
کشف الاسرار، ج ۲، ص ۶۷۶
2. الصَّلاة نُورُ المُؤمِن
نماز نور مؤمن است.
نهج الفصاحه، ص ۳۹۶
3. عَلَمُ الایمَان الصَّلاة
علامت و نشانه ایمان نمازاست
لسفه شکسته شدن نماز چیست؟ |
|
نماز شکسته از احکام امتنانی و تسهیلی خداوند برای مسافران است؛ اما این که چرا برای عبادت خداوند، شرایطی مقرر شده است، توجه به نکات ذیل مفید است:
ب) خداوند بهتر از هر کس میداند که راه وصول و تقرب به او چیست و چگونه میتوان بهتر به او نزدیک شد و به سعادت و کمال رسید. بنابراین اگر او جزء و شرطی را قرار داده و یا چیزی را حذف کرده، بر اساس مصالحی است که بسیاری از آنها فراتر از توان درک عقل بشری است و تنها خداوند بدان آگاه است.
شاید این پرسش مطرح شود که چرا خدای متعال، تقرب به خودش را با صرف اقدام بندگان به یک عمل عبادی با هر شکل و قالب و شرایطی که انجام شود، قرار نداده است؛ بلکه این تقرب با شرایط خاص حاصل میشود؟ پاسخ آن ـ همان طور که آیةالله مصباح یزدی نوشتهاند ـ این است:
این است که خدای متعال به انسان امر فرموده به کار و کوشش و تلاش و فعالیت بپردازد تا در زمینههای مختلف، آزمایش خود را بدهد، و کمال اختیاری خویش را به دست آورد (لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً) «وگرنه خداوند عاجز نبود که روزی هر بندهای را به وسیله مائده آسمانی نازل کند …»؛ یعنی، کمال ما در گرو رفتارهای اختیاری ماست و اختیاری بودن رفتار، متوقف بر این است که گزینههای مختلف باشد که یکی از آنها صحیح یا بهترین باشد و همین که یکی صحیح یا بهترین است، به این معناست که شرط خاصی برای قبولی یا کمال آن عبادت گذاشتهایم. |